کوچه های جنگ
باید درکوچه های جنگ باشم.
نه اینجا پشت این مانیتور سرد.
دشمن در حیاط دانشگاهها نشانه گرفته روح همکلاسی های مرا روح مرا.
هر روز سیاه ترمیشود...
من از این تیرگی خسته ام.
از این تیرگی که مثل شکلات تلخ در کادو پیچ زیبایی به من و امثال من هدیه میشود.
خسته ام.
نمیفهمم .پوششآن زیباست با زر ورق های دورش
باز که میکنم پر است از زشتی.
پانوشت:
1 عجب جنگی ست.مبهوت میشوم وقتی به جنگ افزارهایش فکر میکنم.
2 به شهید های این جبهه فکر میکنم.
3 پسری که در اثر نهی از منکر چاقو کشیدند بر صورتش.وروحانی که اخیرا در جنوب دسنگیرش کردند.
4 نفس سرد میکشم.درست مثل درونم.
5 التماس دعا .
سیده وقتی ب خودم و بقیه بچه ها ی دوروبرم نیگا میکنم میبینم همه درگیر نت هستن
بعضی وقتا خیلی نگران میشم................
تو این زمونه باید خیلیییییییییییییییییییی مواظب دینمون باشیم!جنگ قدیم با اسلحه بود وهرکسی میتونس بره بجنگه ولی الآن..................
باید عمیق فک کنیم، حرف هرکسی رو زود باور نکنیم
قصدم از این حرفا فقط یادآوری بود......
فقط..فقط.. بخدا....بگیم ک...منووووووووووووووووو ب حال خود رها نکن.............
..................خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا...........
همین............