گیومه

الیس الله بکاف عبده ؟!

گیومه

الیس الله بکاف عبده ؟!

گیومه

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

"ای بندگان من که بر زیان خویش اسراف کرده اید ، از رحمت خدا مایوس ، مشوید زیرا خدا همه گناهان را می آمرزد اوست آمرزنده و مهربان"

سلام
آیه ی قشنگی هست.معنی شو گذاشتم تو گیومه...تفسیرشو باید میزاشتم تو پرانتز..که تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف...
ودر پایان مینویسم از آیت الله بهجت(رضوان خدا بر او باد):

"ما آمده‌ایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم

نه اینکه

به هر قیمتی زندگی کنیم!"

پیوندها

Making MusiC

شعر نوشت

پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۴۵ ب.ظ

 

گر به سویم آیی
من و این دهکده  روشن گردد.
و چراغ دل خویش در سرم رام شود.
من پریشان ز پریشانی خویشم.
من سر سیر قطاری به ره ت آمده ام.
من سر صوت واگن ها به دلم مینالم.
که چرا مهتاب خاموش شده است.
که چرا پر ز پرنده پر زد.
که چرا پنجره با من قهر است.
که چرا صبح به صبحی خوش نیست.
که چرا تصویرت در دلم تار شده.
آمدی بر سویم.
من به راهت بودم.
تک تک ثانیه ها را به دلم رد کردم.
اندکی صبر درونم گم شد.
اندکی بنشستم.
اندکی خوابم برد.
اندکی در ره تو بگسستم.
اندکی در ره تو خسته شدم.
اندکی خوابم برد.
(و تو رفتی آرام)...
چشم را بگشودم.
خنده را در دل خود من کشتم.
راه من در پی نامت خوش بود.
بوی عیدی میداد.
دور خود پیچیدم.
در سرم غلغله شد.
که چرا خسته شدم.
که چرا خوابم برد.
که چرا آمدنت را به سرم نشنیدم.
و تو رفتی ارام.
چمدان بگشودم.
راه من منتهی دریا نیست.
راه من سر سبز است.
راه من بر سر خوابی گم شد.
اندکی میشینم.
اندکی تا دم عمرم  هستم.
سفرت خوش باشد.


پانوشت:
1)دل نوشته ای بود میان نثر و نظم که بعد از به قلم در آمدن به کلید های  رایانه در آمد...(انتقادهایتان قبول)
2)ای وای از اسیری کز یاد رفته باشد                   در بند مانده باشد.صیاد رفته باشد
3)التماس دعا

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۳۰
سیده سما

نظرات  (۲۳)

۳۰ آبان ۹۲ ، ۱۷:۲۵ خادم اهل بیت (ع) ارادتمند رزمنده ها

به نام خدا

سلام علیکم

خواهر عزیز منظورم از اینکه چرا اعتراض نمی کنید به امثال حکومت امریکاست که ادعای حقوق بشر می کنند و این جور مواقع ساکت هستند

پاسخ:

       سلام.

ولی اعتراض رو اگه ی چیز فردی درنظر بگیریم به جایی ختم نمیشه.

مگر اینکه جمعی باشه....

۳۰ آبان ۹۲ ، ۱۸:۵۳ علیرضا رضایی
سلام 

شعر جالب بود . . . 

جمله ی اول رو خوب اومدی ،جمله ای میان نظم ونثر . . . . 

انتقادهامون هم ایشالا قبول میشه . . . 
پاسخ:

سلام.

متشکرم.

قبول که میشه به شرطی که بدونم چی هستن...

سلام خواهری 

کلی نوشتم پاک شد!

از شعر قبلت بهتره

و یه توصیه کلی باید بیشتر با زبان فارسی اخت بگیری تا تراوش های ذهنیت در قالب زبان معیار فارسی جا بگیرن و معنا دار و صحیح باشن

فقط توصیم همینه(:

اول هم به خودم میگم که خیلی وقته از ادبیات فارسی جدا شدم و تو حرف زدن عادیم هم موندم!


پاسخ:

سلام.

اخه هیچ وقت ادبیات رو جدی نخوندم.

فقط تراوشات ذهنی م رو روقلم آوردم.

هیچ ادعایی هم ندارم ها...

ممنون بابت توصیه ت..

صوت واگن ها یا سوت؟
پاسخ:

     ما بین صوت و سوت...!

کلا (بهترین چیز میانه ترین انهاست):-)

۳۰ آبان ۹۲ ، ۲۰:۰۷ محمد حسین خانی کوثرخیزی
بسیار عالی
پاسخ:
       متشکرم.
۳۰ آبان ۹۲ ، ۲۲:۰۳ پرستوی کانال کمیل
سلام
دل نوشته دل خونی می خواد آخه برای نگاشتنش احتیاج به جوهرهست
چه جوهری بهتر از خون...قرمز و پرنگ و گرم و پر از معنای عشق

از ارتباط مجازی که توفیق شد خوشحالم
:)


پاسخ:

سلام.

زیبا نوشتید.

ما نیز...

خیلی لذت بردم...
من که سررشته ندارم که انتقاد کنم!
اگه هم خودتون نمی گفتین متوجه نمی شدم قلم خودتونه
به نظرم شعر نو بود
درسته؟
ولی خیلی زیبا بود.
یاد سهراب سپری افتادم
پاسخ:

سلام.

لطف دارید شما.بله شعر نو.موج نو بود .

شهراب فوق العاده بود..

اگه شعرم شما رو یاد سهراب بندازه عالیه...

۰۱ آذر ۹۲ ، ۰۹:۲۳ شهیده گمنام
             هوالشهید

......................

قلمتون زیباست...

منوببخشیداگرخیلی کم پیام می ذارم..

معمولابه وب هاسرمی زنم ولی نظرنمی ذارم..

موفق باشیدخواهرم..
پاسخ:
سلام
لطف دارید
تشکر از حظور شما
گر به سویم آیی
من و این دهکده روشن گردیم
و همه ولوله های دلم آرام شود
.
.
.
تک تک ثانیه ها را به دلم رد کردم
خرده ای صبر فراموشم شد
اندکی بنشستم
در رهت بگسستم
و کمی خوابم برد
و تو رفتی آرام
چشم چون بگشودم
خنده را در دل خود میراندم
دل من در پی نامت خوش بود...
بوی عیدی می داد...
از خودم پرسیدم
که چرا خوابم برد؟
که چرا آمدنت نشنیدم؟
تو که رفتی
چمدان بگشودم
انتهای ره من دریا نیست
راه من بر سر خوابی گم شد
...
سفرت خوش باشد




سیده جان با اجازه ی شما یه دست بردم تو شعرت تا چن تا چیزو بگم

اینکه کلمات تکراری کمتر استفاده کن

واضح حرف بزن

اون قسمتایی که نقطه گذاشتم دیگه نتونستم کاریش بکنم

یه حرفو چند بار گاهی زدی در حالیکه لازم نیست تکرار کنی

مختصر تر حرف بزن

گاهی حتی استفاده ات از زبان هم اشتباهه

مثل جمله دومت..

گاهی با یکم پس و پیش کردن کلمات بهشون میشه آهنگ داد

بیشتر رو این کار وقت بذار

ببخش من انقد دل و روده بیرون میکشم):

نظرتو بگو در مورد این تصحیح...

ناراحت که نمیشی انشاالله؟
پاسخ:
سلام
خوشحالم سر زدی و نقد کردی و له! کردی تقریبا:-)
ولی واقعا خودمم دو دل بودم بزارم یا نه 
آخه شلخته و متنش کم و کاست داشت
و بدون ویرایش نوشته بودم
شعر حسی خوبی به من داد بعد از نوشتنش
خواستم آین حس رو منتقل کنم به خواننده ها
نمیدونم شد یا نه
ولی نوشته م رو دوست دارم!
همین طور کج و کوله
منو تشویق میکنی بازم بنویسم بازم نقد شم
تا پخته تر شه قلم م
البته امیدوارم!
سپاس از شما دوست خوبم

«وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ»
«لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى»
فقط
چادری
تفسیر می کند تو را ...
پاسخ:
...
با سلام...

پذیرای شماییم....

http://zareh.blog.ir/post/223

یا زینب...
۰۲ آذر ۹۲ ، ۰۸:۵۰ خادم اهل بیت (ع) ارادتمند رزمنده ها

به نام خدا

سلام علیکم

چفیه به روز است با :

یک لینک مفید

پاسخ:
سلام
تشکر
۰۲ آذر ۹۲ ، ۰۹:۱۴ علی صداقت
سلام، عالی که نه ولی خوب بود، انشالا بهتر از اینها بنویسید.
پاسخ:
سلام
از نوشته هام شلخته م بود
ولی چون مفهومش برام والا بود گذاشتم.
سپاس از حظورتان
۰۲ آذر ۹۲ ، ۲۰:۰۴ محدثه نیک سرشت

سلام.

هفته بسیج بر شما بسیجی بزرگوار مبارک!

إنشاءالله خداوند همه ما را در مکتب بسیج، که همان مکتب عاشورا است، روز به روز استوارتر و ثابت قدم تر بدارد...

 

التماس دعا،

یا حق.

پاسخ:
سلام 
متشکرم خانم نیک سرشت
بر شما نیز مبارک باشد.

سلام سما جان

مرسی بابت دست نوشته ت...عالی بود.خیلی لذت بردم.

پاسخ:
سلام عزیزم
متشکرم از اومدنت به گیومه. 
۰۲ آذر ۹۲ ، ۲۲:۲۸ خادم اهل بیت (ع) ارادتمند رزمنده ها

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

چفیه به روز است با :

"زبانی دیگر..."

سعی کنید ان شاء الله بخونیدش ...جالب هست

پاسخ:
ان شاالله
۰۲ آذر ۹۲ ، ۲۳:۱۰ بانوی خائف
شیطان گفت: من با خدا عهد می کنم از این پس هرگز مسلمانی را نصیحت نکنم.
پاسخ:
عالی ست.
۰۳ آذر ۹۲ ، ۲۱:۰۴ بی نشون ...

" شلوغی شهرتان ارزانی خودتان "

من با "خودم" کنار می آیم...

www.kabutarnevesht.blogfa.com

پاسخ:
...
۰۳ آذر ۹۲ ، ۲۲:۲۰ بهروز دلاور
باسلام 
در کلبه کوچکمان پذیرای حضور گرمتون هستیم
پاسخ:
سلام
خواهیم امد
سلام سما جانم...
ما که ادبیات نخوندیم ولی بسیار عالی بود خواهری...
التماس دعا...
پاسخ:

       سلام.

نظر لطف شماست...

محتاج به دعاییم.

آخرین پست وبلاگ:
عاقبت اصرار بر گناه:
http://zamzame-isar.blogfa.com/post/19
التماس دعا
۰۶ آذر ۹۲ ، ۱۷:۲۷ نسل60 آزاد از این دنیا
اندکی تا دم عمرم  هستم.
سفرت خوش باشد.

قشنگ بود....
پاسخ:
متشکرم.
سلام...

مهمانید به* صدای صحیفه سجادیه......دعا در حق پدر ومادر*

http://zareh.blog.ir/post/235

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی