گیومه

الیس الله بکاف عبده ؟!

گیومه

الیس الله بکاف عبده ؟!

گیومه

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

"ای بندگان من که بر زیان خویش اسراف کرده اید ، از رحمت خدا مایوس ، مشوید زیرا خدا همه گناهان را می آمرزد اوست آمرزنده و مهربان"

سلام
آیه ی قشنگی هست.معنی شو گذاشتم تو گیومه...تفسیرشو باید میزاشتم تو پرانتز..که تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف...
ودر پایان مینویسم از آیت الله بهجت(رضوان خدا بر او باد):

"ما آمده‌ایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم

نه اینکه

به هر قیمتی زندگی کنیم!"

پیوندها

Making MusiC

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است


از فضاهای بزرگ بگیر تا کوچک 
از مجازی تا غیر مجازی هایش...
از سواحل شمالی بگیر تا جزایر جنوبی..
از این سر دنیا بگیر تا 360 درجه ی مقابلش.
چی میبینی؟
یک گردی بزرگ.اما کوچک...!؟
یک دنیای عجیب.اما ساده...!؟
یک ناهمسانی بزرگ .اما یک اشتراک قوی...!؟
و مفهوم مشترک انسان...؟
میخوام در گوشی بگم این جای قضیه رو..آخه مال ما نیست که.مال همسایه ست.مال فیلم های تلویزیونه...!
م ر گ (کل نفس ذائقه الموت)
ی سه حرفی حس نشده 
ی حس بکر
ی چیزی مثل شوخی برامون...
مگه میشه؟
یعنی مثلا الان که هستم و پشت این کیبورد دارم تایپ میکنم..فردا ممکنه نباشم؟؟
و چه حس غریبی داره حتی فکر کردن بهش...
شقیقه هات درد میکنن..
دستتو مشت میکنی..
و میگی..
قبول...همه می میرن...! ی روزی.
فقط ی روزی.
الان باید زندگی مو بکنم و خوش باشم...(باورنکردن قلبی مرگ)
و میگذرد و میگذرد...
و میگذرد...
روی همین گردی بزرگ ..
ی جایی.ی جوری خاص..ی وقت خاص..
به باورمیرسی که
 فرشته ها وجود دارن...
و چه قدر هم ترسناکن.اولین فرشته که باهاش مواجه میشیم(الذین تتوفاهم الملائکه ظالمی انفسهم.)
(و خوش به حال اونایی که فرشته شون مهربونه! (الذین تتوفاهم الملائکه طیبین.))
و بعد
و بعد
و بعدشم میشه آخرین کنکور نوشته و 
جواب امده و لا تغییر...

پانوشت:
1  سخته در مورد مرگ نوشتن..سخته برا من معمولی سخته..ولی شهیدا حاضرن صد بار زنده شوند و دوباره صد بار  بمیرند..و بمیرند و شهید بمیرند.(هرگزنمیرد آنکه دلش زنده شد به نام عشق...ثبت است در جریده ی عالم دوام ما)
2 جالبه ما هر شب میمیریم و هر صبح زنده میشویم..و جالب تر اینکه هرگز متذکر هم نمیشویم..کلا انسان فراموشکاره!
3  رسول عشق فرمود: مرگ را فراوان یاد کنید زیرا هیچ بنده ای آن را بسیار یاد نکرد مگر اینکه خداوند دلش را زنده گردانید و مردن را بر او آسان ساخت.
4  التماس دعا برای اینکه قدری به یاد مرگ باشیم.(قدری..)


۳۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۸:۵۹
سیده سما

نماز اول وقت

1)حال ساده: اذان میگوید...(الله اکبر الله اکبر..)

2)اول شخص مفرد:کارم که تموم بشه.انشالله ی آبی به دست و صورت میزنیم و نمازی میخوانیم...!

3)خدا: هر کس نماز اول وقت بخواند حاجت و در خواستش را به او عطا میکنیم و بهشت را برایش مباح میکنم...

تاخیر در نماز

4)حال ساده:یکی  دو ساعتی از زمان فضیلت گذشته...

5)اول شخص مفرد: مهم نیست.الان دیگه میخونم.امروز هم وقت نکردیم اول وقت بخونیم.

6)رسول عشق:فردای قیامت شفاعت من به کسی که نماز واجب را تا پس از وقت ان به تاخیر اندازد.نخواهد رسید.

تند خواندن نماز

7)حال ساده:به فیلم مورد علاقه ام  5 دقیقه باقی مانده.

2)اول شخص مفرد:زود بخونم که به کارم برسم.

3)خدا به فرشتگان:مگر رفع شداید او، مگر انجام حاجات و مقاصد او به دست کسی غیر از من است؟

 

تمام شد.

در طول نماز چه ها بر فکر ما گذشت بماند.

چه قدر شک کردیم  دو رکعت یا سه رکعت بماند.

فردا مهمانی چه بپوشم ها بماند...

و بماند

و

نمازی که بر سر (اول شخص) خورد بماند.


 

پانوشت:

1  در یک سایتی بود: (لازم نیست شیطان حتما شما رو داخل ی سایت شیطانی کنه.همینکه  نماز اول وقتتان را میگیرد کافیست...!)

2  از راه هایی که میشه نماز رو بیش تر با خلوص خواند (اندیشه به اینکه در مقابل چه کسی ایستاده ایم _ اندیشه به معنای واژه ها_رها کردن اندیشه های دنیایی قبل از نماز ) را میشود گفت!

3   مقداری  تغییر تحول بدهیم سر قنوت ها و سجده های سفر عرشی مان.قنوت و ذکر سجده ی آخر آیت الله بهجت.نصیب نمازهایتان:

(اللّهُمَّ اغْفِرْلَنا وَ ارْحَمْنا وَ عافِنا وَاعْفُ عَنّا و أغنِنا عَمَّن سِواکَ وَانْصُرنا عَلى مَنْ عادانا، وَ أَصْلِحْ أمر آخِرَتِنا وَ دُنیانا وَ اقْضِ حـوائـجـنـا یا لطیف، یا اَهْلَ التَّقْوى وَ الْمَغْفِرَةِ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ)

(خدایا! ما را ببخشای و با ما مهربان باش و به ما عافیت بده و از ما بگذر و ما را از غیر خودت بی نیاز کن و ما را بر دشمنان پیروز کن و کار دنیا و آخرت ما را اصلاح کن و نیازهای ما را برطرف کن، ای مهربان! ای اهل تقوا و بخشایش! ای مهربان ترین مهربانان!)

و سجده ی آخر ایشان:(افْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَلا تَفْعَلْ بى ما نَحْنُ اَهْلُهُ، یا اَهْلَ التَّقْوى وَ الْمَغْفِرَةِ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ)

(با ما آنگونه رفتار کن که تو شایسته ی اهل آنی.نه آنگونه که ما شایسته آن هستیم.ای اهل تقوی و بخشایش!ای مهربانترین مهربانان.)

4  در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد                  ساعتی رفت که محراب به فریاد آمد

  از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار       کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد

و خوش بحال کسانی که شعر حافظ در انان نیز جاری ست..

5  التماس دعا سر قنوت های ربانی تان.

 

۲۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۲ ، ۰۰:۳۹
سیده سما

این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیت‌الله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیت‌الله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد.

 

 

 

"تهران زندگی می‌کردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیت‌الله بهجت (ره) می‌خواندند را دیدم و لذت بردم.

تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیت‌الله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه می‌شود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامه‌ام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.

یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح می‌رفتم قم نماز می‌خواندم و برمی‌گشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه می‌کرد که چرا از کار و زندگی می‌زنی و به قم می‌روی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .

کم کم نسبت به فریادهای آیت‌الله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد می‌کشه؟ چرا داد می‌زنه؟ چرا با درد سلام می‌ده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلام‌های آقا سلام می‌دادم.

به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد می‌کشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران می‌خونم، این هفته هفته آخرمه …

یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطه‌ور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف می‌زدم، آقا اگر بهم نگی می‌رم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیت‌الله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی می‌گفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟

سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم می‌گفتم آقا چطور حرف‌های من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیت‌الله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز می‌خوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمی‌توانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!

خوشحال بودم و پشت آقا نماز می‌خواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوه‌ای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.

یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد می‌کشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم می‌رفتم و سپس به تهران بازمی‌گشتم تا آقا رحلت کردند."

 

 

پانوشت:

سکوت میکم.چون احساس میکنم حرفی برا گفتن نیست..فقط  یکی از گفته های ایت الله بهجت.و یک( التماس دعای ناب).

حضرت آیت ا... العظمی بهجت(ره) می فرمایند: «این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد و یک سری مقدمات در خود نماز. آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود، این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند و معصیت، روح را مکدر می کند و نورانیت دل را می برد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود؛ یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.»

 

 

۱۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۲ ، ۰۱:۴۲
سیده سما