آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان! قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!
قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا! اصلا به این نوشته بگویید «داستان»
من خسته ام از آتش واز خاک و اززمین از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر باران بیار و باز بباران از آسمان
اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو! آقا اجازه! ما که نه در این و نه در آن!
«یک پای در جهنم و یک پای در بهشت» یا زیر دستهای نجیب تو در امان!
آقا اجازه!............................ .......................................!
باشد! صبور می شوم اما تو لااقل دستی برای من بده از دورها تکان...
آقا اجازه! خسته ام از این همه فریب، از های و هوی مردم این شهر نا نجیب.
آقا اجازه! پنجره ها سنگ گشته اند، دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب.
آقا اجازه! باز به من طعنه می زنند عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب.
«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند «فرهاد»های کینه پرست پر از فریب!
آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود، «آدم» نمی شویم! بیا: ماجرای «سیب»!
آقا اجازه! منتظرند اینهمه غریب.... باشد! سکوت می کنم اما خودت ببین..!
شاعر:مژگان عباسی
پانوشت:
1)این دیده نیست ،لایق دیدار روی تو....چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
2)راه خلاص از گرفتاری ها،منحصر است به دعا کردن در خلوت برای فرج ولی عصر(عج).نه دعای همیشگی و لقلقه ی زبان..بلکه دعای با خلوص و صدق نیت و همراه با توبه.(آیت الله بهجت)
3)خورشید جایی نرفته...هر وقت بیدار شویم،صبح است.
4)در ترویج فرهنگ انتظار سهیم باشیم و هر جمعه پیامک ی از یاد امام زمان را برای دوستان خود بفرستیم..
5)امروز فکر کردم چه کار کنم تا تو را خوشحال کنم..دیدم.یک کارهایی را انجام ندهم برای خوشحالی تو کافیست..!
6)دعای عهد و مناجات شعبانیه در این ماه روزی تان...التماس دعا