حال من با پیرهن مشکی خوش است...
يكشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۰۶ ب.ظ
این روزها صدای حسین (ع) می آید.
صدای (هل من ناصر ینصرنی) می آید.
آیا به راستی گسی هست حسین(ع) را یاری کند.؟
حسین(ع) صدا می زند(هل من ناصر ینصرنی)..آیا کسی هست که مرا یاری کند؟
و من در حالی که نمازم قضا شده می گویم:لبیک یا حسین ..لبیک..!
حسین (ع) نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند...
و من باز می گویم.
لبیک یا حسین..لبیک..!
حسین (ع) سنگ می خورد و من در مجلس غیبت می گویم:
لبیک یا حسین ..لبیک.!
حسین(ع) از اسب زمین می افتد.عرش یه لرزه در می آید
و من پس نگاه های حرامم می گویم.
لبیک یا حسین ..لبیک..!
حسین(ع) رمق ندارد باز فریاد می زند..(هل من ناصر ینصرنی؟)
من محتاطانه دروغ میگویم و باز فریاد میزنم..
لبیک یا حسین..لبیک...!
حسین(ع) سینه اش سنگین شده...
من گناه می کنم و باز می کویم..
لبیک یا حسین..لبیک..!
خورشید غروب کرده..
من لبخند می زنم و می کویم..
(اللهم عجل لولیک الفرج)
پانوشت:
1) جز حسین ابن علی کیست که در راه خدا...آنچه او را به جهان هست میسر بدهد...؟(السلام علی الحسین و علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین)
2) ایام رو خدمت تمامی دوستان تسلیت می گم..امید که مورد عنایت حسین ابن علی(ع) قرار بگیریم.
3) من با گناهانم امیدی به گریه های دلنشین ندارم.اما این بار هم لطف ارباب همه ی معاملات را به هم می ریزد....
4) از یا حسین تا با حسین فاصله ای نیست...هیچ یا حسینی روی زمین نمی ماند..(روزهایتان حسینی)
5) با روضه ی حسین نفس تازه می کنم...وقتی هوای شهر نفس گیر می شود.
6) آجرک الله یا صاحب الزمان.(التماس دعا )
توحید مکرم
