1) صبح از خواب پا میشی و فکر می کنی برای نهار چی درست کنی..
2) فکر می کنی و فکر می کنی تا یکی از غذاهایی رو که دوست داری انتخاب می کنی.
3)وسایل ش رو فراهم می کنی و شروع می کنی به درست کردنش.
4)زحمت زیادی می کشی تا غذا آماده بشه.
5)سر ظهر وقتی نهار سفره رو پهن می کنی و وسایل رو مرتب می چینی..
6)غذا رو می کشی ولی با عجله و سرپا می خوری غذاتو .
7)بعضی وقت ها اون قدر تند تند می خوری که اصلن نمیفهمی چی خوردی..!
.
.
8) ما زندگی می کنیم تا بندگی کرده باشیم.
9)و مهم ترین قسمت بندگی نمازهایی هست که می خونیم.
10)زندگی می کنیم و نماز هامون رو با عجله به جا میاریم و ازش لذتی نمیبریم..
.
11)نمازهاتون خدایی..
پانوشت:
1) عبادت یعنی حضور در برابر خدایی است که صاحب جهان است ، و نشستن بر سر مائده های پروردگار است که برای (بندگان) فراهم کرده است.
2)من بنویسم یا تو..؟ موقع نمازم که می شد .فرشته های چپ و راستم عذا می گرفتند که (ایاک نعبد) را جزو حرف های خوبم بنویسند یا دروغ هایم..
3)من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت میدهم(قریش 4).برگرد ،تا با یک بار دیگر با هم باشم (فجر 28-29)تا بار دیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم(مائده 54)
حالا دیگر کودکان دبستانی هم می دانند که...
مهدیه اسم مکان است
و فاطمیه اسم زمان
اما من منتظر می مانم تا روزی که...
مهدیه اسم زمان شود و
فاطمیه اسم مکان
(اللهم عجل لولیک الفرج)
پانوشت:
1) آقا جان! ببین گناه ،دلم را زیر پا در آورده...برای این دل درمانده ام شفا بنویس
درون دفتر خود از میان منصب ها...همیشه روبه روی نام من گدا بنویس
بیا برای من و (اربعین) امسالم...اگر که زحمتتان نیست(کربلا)بنویس
2)شد رعد و برق قلب من، یعنی سر آمد صبر من...بارن که می بارد بیا،من را تو رسوا کرده ای
3)التماس دعای فرج در قنوت نمازهاتان...
مردی همسر و فرزندان خود را به قصد سفر ترک کرد .(خانواده احترام زیادی برای پدر خانه قائل بودند)
پدر اولین نامه اش را برای خانواده ی خود فرستاد...همسر و فرزندان با احترام زیاد نامه را در دست گرفتند و بوسیدند و نخوانده درون پاکت مخملی اش گذاشتند و گفتند این نامه بسیار عزیز است..
پدر چند بار دیگر نامه فرستاد و نامه ها درون پاکت مخملی قرار داده می شد و بسیار احترام داشت.
پدر پس از سال های دور باز گشت.
تنها پسر بزرگ خانواده مانده بود.از حال خانه پرسید جواب داد مادر بیمار شد و از نبود پول کافی برای دارو هایش فوت کرد.پدر داد زد و گفت در نامه ی اول مقداری پول فرستاده بودم که می توانست مادرتان را معالجه کند... چرا باز نکردید نامه را..؟
پدر از حال برادر کوچک پرسید.پاسخ داد چندی پیش با دوستان نا بابی آشنا شد که و با آنان رفت..پدرگفت.من در نامه ی دوم توصیه هایی در باب دوستی گرفتن داشتم مگر نخواندید..؟ پسر گفت :نه!
پدر از حال خواهرش پرسید. پاسخ داد با خواستگار قبلی خود ازدواج کرد و اکنون در اسیر ظلم و بد خلقی های اوست..پدر گفت .من در نامه ی بعدی خود از خصوصیات آن پسر نوشتم و گفتم شایسته ی ازدواج نیست..!
حال حتما این فکر را می کنید که فرزندان باید نامه های پدر را می خواندند..به جای اینکه نامه ها را ببوسند و درون پاکت مخملی بگذراند باید آنها را می خواندند..و از فرصت ها استفاده می کردند.
من هم خدایی دارم که نامه ای برایم نوشته...درون جعبه ی مخملی اش گزاشتم و به آن احترام بسیار می گزارم...!
از آنچه درون اوست سودی نمی برم...
حضرت علی (ع) فرمود: براستی قرآن ظاهرش زیباست و باطن ش عمیق.عجایبش پایان ندارد.اسرار نهفته ی آن پایان نمی پذیرد و تاریکی های جهل جز به وسیله ی آن رفع نخواهد شد...
نامه ی پروردگاران در زندگی تان جاری...
:-( + قرآن = :-)
پانوشت:
1)رسیدن ماه محرم رو تسلیت می گم.(دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست...رفتم از دست ،نگاهی به دل ما هم کن....)
2)گاهی اگر دعاهایت مستجاب نشد،برو گوشه ای بنشین...زانو هایت را بغل بگیر و یک دل سیر گریه کن...شاید لازم باشد میان گریه هایت آرام بگویی، اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا..خدایا ببخش آن گناهانی را که دعایم را حبس کرده است..
3)یک سلامم را اگر پاسخ بگویی رفته ام..لذت ش را با تمام شهر قسمت می کنم.(السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین)
4)التماس دعای ظهور .
آیه های عاشقانه ی هیچ دعایی را کوچک نشمارید.
شاید استجابت در همان دعا باشد.
هر کس بعد از نماز یک دعا پیش خدا محل دارد که حاجت بگیرد،آن وقت بلند می شود و می رود..!
تا نماز خود را خواندی بلند نشو ونرو..
تعقیبات بخوان .دعا بخوان.
همانطور که بادبادک بدون دنباله بالا نمی رود.
بعد از نماز حتما تعقیبات بخوان.بنشین در خانه ی خدا و گدایی کن و حاجت بخواه.
شاید همین امشب دعایت گرفت..
انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند.
خود خدا می فرماید:شما بخوانید مرا،من مستجاب می کنم دعاهایتان را.
(حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی)
پانوشت:
1)خدایا من لذت گناه را ترک می کنم.تو تحریم مناجات را بردار...من کسانی را که دوستشان نمیداری ترک می کنم..تو لذت با خود بودن را به من بده..من پناهگاه شیطان را ترک می کنم تو..پناهم بده..در گام آخر می دانم خیلی خیلی ناعادلانه است ولی (من برای تو باشم و تو برای من..) امروز روز مذاکره است .خدایا گام اول را من بر میدارم.
2)الهی انت کما احب فجعلنی کما تحب(خدایا تو آنگونه هستی که من دوست می دارم.مرا آنگونه کن که تو دوست می داری.)
2)دریافت